اهمیت کتاب به عنوان یکی از بروندادهای علمی از مقالات بیشتر است به دلیل اینکه اولاً قدمتی بیش از 5000 سال دارد ثانیاً تالیف کتاب به دلیل زحمت زیادی که دارد، امتیازی در حدود 10 الی 20 امتیاز دارد. ثالثاً یک پژوهشگر با تالیف کتاب بیشتر شناخته و معرفی میشود. در کشورهای پیشرفته در حوزه تولید علم که جایگاه علمی بالایی دارند، افراد با کتابهایشان شناخته میشوند و زمانی که کتابی تالیف میکنند سعی میکنند تا پایان عمر آن را به روزرسانی کنند و هر ساله ویرایش جدیدی از اثر خود را منتشر نمایند. نوشتن کتاب زمان زیادی میبرد، و دلیل اینکه اقبال و رغبت بیشتری به نوشتن مقاله وجود دارد این است که وقت کمتری برای نوشتن آن صرف میشود، سریعتر منتشر میگردد و معمولاً مقالات بدلیل قابلیت دسترسی آنلاین به صورت تمام متن، برای عموم امکان استفاده بیشتری دارد. لازم است که هر پژوهشگری در رزومه خود هم کتاب و هم مقاله داشته باشد، و در نوشتن هر دو مهارت کافی کسب نماید.
کتاب یکی از بروندادهای علمی به حساب میآید که در همه نظامهای ارزشیابی امتیاز بالاتری نسبت به مقالات دارد. بخصوص برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی و بویژه دانشجویان مقطع دکترا لازم و ضروری است که از پایان نامه یا رساله دکترای خود کتاب تهیه کنند. معمولاً از فصل دوم پایان نامه یا رساله یعنی از قسمت مبانی نظری و مرور پیشینه میتوان یک کتاب استخراج کرد که اگر دانشجو این فصل را به خوبی نوشته باشد، به راحتی میتواند آن را به کتاب تبدیل کند.
هیچ چیزی مثل کتاب پژوهشگر را به شهرت نمیرساند، بخصوص اگر کتاب درسی یا کمک آموزشی باشد، برای یک پژوهشگر ابزار شناساندن خوبی خواهد بود. بنابراین تالیف کتاب اهمیت بسیار دارد.
برای نوشتن کتاب ساختاری وجود دارد که بسیاری از اجزای آن با مقالات یکسان است، مثلاً پارافریز نوشتن که در مقالات به آن تاکید میشود، در نگارش کتاب هم مطرح است.
بحث دیگری که مطرح میشود، اشتراک دانش است. بدین معنی که ارتباطات علمی یک پژوهشگر یا (scholarly communication) با تولید کتاب یا نوشتن مقاله شکل میگیرد که به آن برونداد علمی (scientific output) یا خروجی های علمی یک پژوهشگر میگویند.
یکی از بهترین انواع این بروندادها کتاب است. کتاب بدلیل اینکه حجم بالایی از مطالب را دربرمیگیرد، معمولاً مباحث بنیادیتری را مطرح میکند و این باعث میشود که در بین دیگر رسانه های اطلاعاتی جالیگاه بالاتری داشته باشد.
تعاریف مختلفی از کتاب آمده است: کتاب انواع مختلفی دارد به جز نسخ خطی، کتابها انواع چاپی و الکترونیک دارند که نوع الکترونیک آن خود دو نوع متنی و صوتی است.
از ابتدای پیدایش کتاب، تعاریف متفاوتی از کتاب گفته شده است: یک نمونه از تعاریف، مجموعهای چوبی یا عاجی یا ورقهای کاغذ یا پوست آهو و موادی مانند آن، اعم از دست نویس، چاپی یا الکترونیک است و نکته ای که در همه آنها اشتراک دارد اینکه باید بیشتر از 49 صفحه باشد. کمتر از 49 صفحه را جزوه و بیشتر از آن را کتاب میگویند. حتی برای شکل ظاهری کتاب هم استانداردهایی تدوین شده که نویسنده کتاب باید آن را رعایت کند تا همه کتابها شکل یکسان و استانداردی داشته باشند، و این به عهده نویسنده کتاب است چراکه بسیاری از ناشران به این نکات توجه نمیکنند.
تفاوت کتاب با مجله این است که کتاب جز تک نگاشتها یا (monograph) به حساب میآید. به این معنی که مطلبی در یک محمل یا رسانه اطلاعاتی مطرح و در همان نسخه تمام میشود و ادامه پیدا نخواهدکرد. تفاوت آن با نشریات ادواری این است که نشریات حتی اگر بسامد انتشار آن گاهگاهی باشد، باز هم مجله است و قرار نیست انتشار آن تمام شود، اما کتاب، حتی اگر چند جلدی هم باشد بهرحال تمام میشود و جزء پیایندها به حساب نمیآید.
قدمت کتاب به 5000 سال پیش برمیگردد. زمانی انتشار کتاب به اوج خود رسیده و گاهی کمتر شده است در برخی نقاط اهمیت زیاد پیدا کرده و زمانی از اهمیت کمتری برخوردار بوده است. اما به هر حال کتاب در طول تاریخ بسیار ارزشمند بوده و به عنوان یک برونداد علمی مهم قلمداد میشده است. در اواخر قرن 20 اوج تولید و انتشار کتاب را داشته ایم و حجم تولید آن به شدت بالا رفته، بخصوص بعد از پیشرفتهایی که در حوزه چاپ صورت گرفت، تولید کتاب بالا رفت و در حال حاضر هم به دلیل تولید کتاب الکترونیک حجم تولید کتاب بسیار زیاد شده است.
عوامل تاثیرگذار در شکل گیری کتاب، یکی نیاز جامعه به اطلاعات است و در کشورهایی که نیاز به تولید کتاب جزء نیازهای اولیه آنهاست، قطعاً تیراژ کتاب بالا میرود. و عامل دیگر وجود دانش و فناوری های مناسب است، هرچه فناوری پیشرفت کرده، تاثیر بیشتری بر تولید کتاب گذاشته است.
اجزای کتاب:
- جلد: پوشش ضخیمی که از اوراق کتاب محافظت کند که معمولاً یا شومیز یا گالینگور است. اطلاعاتی که روی جلد کتاب می آید: عنوان، نام پدیدآور، ناشر و تاریخ نشر، در پشت جلد معمولاً خلاصه ای از کتاب میآید، شابک درج میشود و عنوان به زبان انگلیسی نوشته میشود. در برخی از کتابها هم یک کاور روی جلد را میگیرد که از جلد محافظت میکند و در داخل سمت راست آن اطلاعاتی درباره کتاب یا نویسنده آن نوشته میشود و اطلاعات رو و پشت جلد را هم در برمیگیرد.
- صفحه نیمعنوان: اگر اثر هم عنوان کامل دارد و هم عنوان فرعی، عنوان کامل در صفحه نیمعنوان ذکر میشود.
- صفحه عنوان: که از همه مهمتر است حتی برای نوشتن این صفحه استانداردهایی هم وجود دارد (ISO1086). روی صفحه عنوان طبق استاندارد عنوان کامل و عنوان فرعی میآید، و بعد نام نویسنده یا نویسنده ها، نام ناشر، تاریخ نشر و در پشت صفحه عنوان اطلاعات حقوقی اثر مانند کپی رایت و صحاف و حروفچین و یکی سری اطلاعات اصلی دیگر. مثلا اگر کتاب ترجمه باشد، عنوان به زبان اصلی در پشت صفحه عنوان میآید و در آخر فیپا (فهرستنویسی پیش از انتشار) درج میشود.
- عنوان کتاب: عناوینی که برای کتابها گذاشته میشود، یا محتوانماست یا استعاره، عنوان محتوانما دقیقاٌ مطابق با محتوای کتاب است و برای کتابهای علمی بیشتر به کار میرود. بعضی عنوانها استعاره اند و مثل عنوان مبهم در فهرستنویسی هستند. مثلاً عنوان "بزرگترین زلزله قرن20" استعاره ایست از حادثه یازده سپتامبر که از روی عنوان نمیتوان به محتوای کتاب پی برد.
- صفحه اهدا: بعد از صفحه عنوان و پشت صفحه عنوان صفحه اهدا قرار دارد که ارزش محتوایی ندارد و گاهی نویسنده کتاب را به شخصی یا اشخاصی اهدا کرده که در این قسمت آورده میشود.
- پیشگفتار: که با مقدمه متفاوت است و قبل از فهرست مندرجات میآید و به ترتیب این مطالب در پیشگفتار میآید: ابتدا انگیزه تالیف کتاب که میتوان در یک خط الی دو خط به موضوع کتاب اشاره کرد و سپس انگیزه نوشتن کتاب را میگوییم. به عنوان مثال فقدان آثار تایفی در چنین موضوعی و یا نبود منبع درسی در این موضوع و به روز نبودن منبعی در این زمینه، سپس جایگاه اثر در میان آثار مشابه را بیان میکنیم، بعد از آن به طور دقیق کاربردهای اثر را نشان میدهیم که میتواند منبعی برای واحد درسی و یا یک منبع پژوهشی مفید باشد. در نهایت سپاسگزاری میکنیم از ناشر، پدیدآورندگان همکار، تصویرگران و... . تا این قسمت هنوز وارد محتوای اصلی کتاب نشدهایم، در واقع تا به اینجا، همه، قبل از فهرست مندرجات آورده میشود و پس از آن مقدمه میآید که باید حتما توسط نویسنده کتاب نوشته شود.
- فهرست مندرجات: پس از پیشگفتار، فهرست مندرجات است که هر چه جزئی تر نوشته شود، مناسب تر است. فهرست، هم به پیدا کردن مطالب در کتاب کمک میکند، هم ساختار سیر اندیشه مولف را نشان میدهد. یکی از تفاوتهای فهرست مطالب با نمایه در این است که ترتیب فهرست مطالب به ترتیب سیر اندیشه نگارنده است اما نمایه الفبایی است. پس فهرست به خواننده کمک میکند تا بفهمد نویسنده چطور مطالب را کنار هم چیده و دسته بندی کرده است، همانطور که گفته شد، فهرست مطالب هرچه جزئی تر باشد بهتر است، زیرا اولاً خواننده با بررسی آن قدرت انتخاب بهتری دارد و اگر مطلبی را در کتاب جستجو کند، راحتتر پیدا میکند، ثانیاً به فهرستنویس برای اختصاص موضوع کمک میکند و مزایای دیگر... بغیر از فهرست مندرجات، ممکن است کتاب شامل جداول و تصاویر هم باشد که میتوان برای هر کدام فهرست جداگانه ای طراحی نمود.
- مقدمه: که شامل زمینه سازی و توصیف محتوا میشود. در مقدمه درباره موضوع و اهمیت آن صحبت میگردد. سپس رویکرد بیان اثر گفته میشود و به صورت جزئی به محتوای فصول پرداخته میشود و دلایل قرار گرفتن هر مطلب در هر فصل بیان میگردد. در مقدمه فقط درباره محتوای اثر توضیح داده میشود و اطلاعات دیگری اعم از انگیزه نگارش و ... ارائه نمیدهیم. مقدمه جزئی از متن کتاب است و فقط باید به محتوای آن بپردازد. اگر کتاب چند جلدی باشد در مقدمه آورده میشود که چند جلدی است و در هر جلد به چه مباحثی پرداخته شده است.
- متن: مباحث اصلی در متن اثر آورده میشود، ساختار متن کتاب در درک بهتر مطلب بسیار تاثیرگذار است و مهم است که چگونه چیده شود. تقریباً تمام توصیه هایی که برای ساختار متن مقالات گفته شده، برای کتاب هم باید رعایت گردد. در ساختار متن استفاده از واژه های کنترل شده توصیه میشود، برای یافتن این واژه ها میتوانید از منابعی مثل اصطلاحنامه همان رشته استفاده کنید، چون در اصطلاح نامه های تخصصی هر حوزه موضوعی ارتباط دانش نشان داده میشود و ارتباط مفاهیم با هم را نشان میدهند، هماهنگی ساختار متن با اصطلاحنامه موضوعی همان رشته بسیار کمک کننده خواهد بود.
تاکید و نقطه نظر خاصی که نویسنده دارد باید در ساختار متن کتاب اعمال شود، مثلاً در هر فصل ابتدا توضیحات، سپس نمونه و در آخر رهنمود عملی آورده شود. و در همه فصول باید این ساختار رعایت گردد.
پارافریز نوشتن در اینجا نیز بسیار مهم است و حتماً باید در استفاده از منابع و متون دیگر رعایت شود، کپی از مطالب منابع دیگر، کاملاً غلط و باعث ضعف اثر میشود.
در کتابهای آموزشی، ارجاعات و کتابنامه در آخر هر فصل قرار میگیرد و در داخل متن نیازی به ارجاع درون متنی نیست، ولی برای کتابهای غیرآموزشی، برای هر مطلبی که استفاده میشود، باید حداقل هر پاراگراف یک ارجاع درون متنی داشته باشد. اگر نیاز باشد که مطلبی عیناٌ از منبعی نقل شود، لازم است که در ابتدای آن، عبارت "خلاصه ای از..." یا "برگرفته از..." قید شود و در آخر مطلب هم به اثر اصلی ارجاع داده شود. برای اینکه خواننده از ابتدا تصویر کلی از مطلبی که قرار است در این فصل بخواند، پیدا کند، باید برای هر فصل یک مقدمه و برای درک بهتر خواننده از محتوای مطالب هر فصل، در انتهای هر فصل جمع بندی بحث آورده شود. در کتابهای آموزشی ابتدای فصل انتظارات یا اهداف آموزشی همان فصل بیان میشود و در انتهای آن چند سوال یا نمونه آورده میشود. ولی برای کتابهای غیرآموزشی که تعداد بیشتری را در بر میگیرند، حتماً اول هر فصل مقدمه و آخر هر فصل جمع بندی و خلاصه آورده میشود.
توصیه هایی برای نوشتن کتاب:
- برداشت خود از مطالب منابع را با دانش زمینه خود پیوند دهید. اثر علمی زمانی ارزش و اعتبار پیدا میکند که به دانش جدیدی منتهی شود.
- پاراگرافهای اصلی و پشتیبان را رعایت کنید. آثاری وجود دارند که در آنها طریقه نوشتن پاراگرافها و اجزای آن را کاملاً توضیح داده است، به عنوان مثال کتاب writing power که در آن درباره ساختار متن و اجزای پاراگرافها صحبت شده و آمده است که: پاراگراف اصلی شامل مطلب اصلی میشود و پاراگرافهای بعدی به عنوان پشتیبان یا (supporter paragraph) که مطلب را بسط میدهد و توضیحی تکمیلی درباره پاراگراف اصلی میآورد.
در هر پاراگراف اصلی، معمولاً جمله اول،جمله موضوعی یا (topic sentence) است و حرف اصلی در آن جمله بیان میشود. در برخی متون دیده شده، گاهی نویسنده ها جمله موضوعی را در آخر پاراگراف میآورند که بسیار نادر است. پژوهشها نشان میدهد 85% نویسنده ها جمله اول پاراگراف اصلی را جمله موضوعی و فقط 7% آنها جمله آخر را به عنوان جمله موضوعی قرار میدهند.
- رعایت یکدستی و انسجام در نوشته بسیار مهم است و نشان دهنده این است که اثر حاضر، حاصل دانش شخصی نویسنده است و کپی برداری نیست. همچنین تسلط نویسنده به محتوا را نشان میدهد، به عنوان مثال: از اصطلاحات تخصصی یکدست و یکسان استفاده شود مانند اصطلاح متداول "مدرنیته" که ممکن است در جایی از متن "نوگرایی" آورده شود. بهترین راه برای موفقیت در این امر استفاده از اصطلاحنامه های تخصصی همان رشته است تا بتوان به راحتی کلمات معادل را پیدا کرده و در متن از اصطلاح مرجح استفاده نمود.
- ارتباط بین بخشها را حتماً رعایت کنید.
- از یادداشتهای پانویس زیاد استفاده کنید، جملات درون متنی به کار ببرید و از عبارات ربط دهنده مناسب بین جملات بخصوص جملات و پاراگرافهایی که از منابع مختلف ذکر میکنید، بهره ببرید.
- سعی کنید ساختار و یکدستی در همه جای متن حفظ شود، اگر جمله اول هر پاراگراف، جمله موضوعی است در همه جای متن همین ساختار رعایت گردد.
- طریقه نگارش متن از لحاظ اول شخص یا سوم شخص نیز بسیار مهم است. معمولاٌ نویسنده های قوی سوم شخص مینویسند، به طوری که اگر درباره خود نیز چیزی نقل میکنند، از ضمیر سوم شخص استفاده مینمایند.
- قطعا برای کتاب استفاده از جدول، تصویر و نمودار بسیار مناسب و جذاب است و به درک بهتر مطلب کمک میکند. میتوانید خلاصه آخر فصول را به صورت جدول بندی شده ارائه دهید، که هم یادگیری را بیشتر میکند و هم جذابیت بیشتری دارد.
- در کل برای نوشتن متن باید از یک استاندارد پذیرفته شده استفاده کنید که توصیه میشود از استاندارد APA بهره ببرید
- در آخر نگارش نیز، تمامی استنادها را با کتابنامه و بالعکس و ارجاعات درون متنی را با منابع چک کنید تا چیزی از قلم نیفتد.
- پی افزودها یا پیوست ها که شامل: تصاویر،نمونه ها، واژه نامه ها، نمایه ها و ... میشود.
- واژه نامه های انگلیسی-فارسی، که معمولاٌ دوزبانه هستند و به آنها فرهنگ میگویند. یک نوع واژه نامه توصیفی داریم که به تعاریف مفهومی، اصطلاحات فنی و خاص متن اشاره میکند و آنها را توضیح میدهد که به آن Glossary میگویند که در اصل یک واژه نامه تخصصی است و درباره یک اصطلاح توضیح میدهد. در برخی کتابها قسمت واژه نامه را "definition" در انگلیسی و "تعاریف" در فارسی میگویند که مجموعاً معنای عام آن را در اصطلاح Glossary گویند.
واژه نامه دو نوع است، یکی اینکه درون متن هرجا به اصطلاحی برخورد کنیم، معادل انگلیسی آن در پانویس ذکر میشود و نوع دیگر اینکه همه، یکجا در انتهای متن آورده میشود، که اگر ازهر دو شیوه استفاده شود، بهتر است.
- نمایه ابزار مناسبی برای یافتن محتوای اثر است. اثری که نمایه نداشته باشد مانند شهر بدون راهنماست. درست است که هر کتاب شامل فهرست مندرجات است واین فهرست براساس سیر اندیشه پدیدآورنده اثر مرتب شده، ولی
نمایه قابلیت این را دارد که به صورت الفبایی تنظیم شود و در ضمن نشان میدهد که در چه بخشهایی از اثر فلان اصطلاح آورده شده است.
منظور از نمایه به صورت عام، نمایه موضوعی است که در انتهای کتاب آورده میشود و بهترین نوع نمایه است اما نمایه، انواع مختلفی دارد، مانند: نمایه نام پدیدآورندگانی که در کتاب نامشان ذکر شده، نمایه اشخاص حقیقی، نمایه اشخاص حقوقی، نمایه اشعار، نمایه آیات و ... که اصطلاحاً اَعلام گفته میشود و به نمایه نامها هم معروف است. در ارزیابی کتاب داشتن نمایه موضوعی 10 امتیاز دارد.
در منابع و کتابهای علوم انسانی و اسلامی به دلیل مهارت قوی نویسنده ها و علاقه مند به تنوع در نگارش، تهیه نمایه موضوعی بسیار سخت است، اما در حوزه علوم فنی تهیه نمایه موضوعی بسیار آسان و ساده است.
در پژوهشهای علوم انسانی که مبتنی بر متن است، نوشتن نمایه بسیار سخت است و نمایه ماشینی جوابگو نیست و فقط دانش یک انسان میتواند از پس آن برآید.
در کل نمایه یک اثر بسیار مهم و اساس جستجو در موتورهای کاوش است ، وقتی در وب جستجو انجام میشود فقط 16% از وب که توسط موتور گوگل نمایه شده را جستجو میکند و به 84% از وب که نمایه نشده، دسترسی نداریم.
نمایه کتاب را به صورت اختصارBOB یا back of the book index میگویند.
استانداردهایی در حوزه کتاب وجود دارند مثل: ISO1086 که درباره ارجاعات کتابشناختی است، همچنین درباره ارائه ترجمهها، استنادهای کتابشناختی و چگونگی ساختار آنها استانداردهایی وجود دارد که همه آنها باید توسط نویسنده کتاب رعایت شود، چرا که ناشران به این مسائل نمیپردازند.
پایان