حمد بيحد احدي را سزاست که رياض بذل را به آب روان صافي پرورده و حسن را مظهر عشق و عشق را زيور حسن کرد و درود بيحد معتمدي را رواست که علم او عقل را پيرايد...
(آغاز)
... چون روح بدان مقام رسيد و عالم جبروت ولاهوت و ناسوت را ديد بمنزل اصلي پيوست و از قيد راه زنان رست و عاقبت الامر خود را بخود رسانيد و عاشقي و معشوقي از آن خلوت وحدت بيرون مانده تمت
(انجام)
گفتاري است در سفر روح از عالم لاهوت به عالم ناسوت که از تکوين روح و حلول آن در تن، سپس از قواي نفساني ، اعمال آنها و در پايان از عشق و عقل و وحدت عاشق و معشوق سخن مي گويد، اين رساله به نامهاي مختلف آمده است
(يادداشتهاي نسخه)
عناوين و خطوط شنگرف(اين رساله در هامش صفحات اوليه آمده است)
(يادداشتهاي نسخه)
خط:
نستعلیق
(نوع خط متن)
صفحهبندی:
۱۳برگ؛ ۲۰
(تعداد سطرهای متن)
توصیف:
گفتاري است در سفر روح از عالم لاهوت به عالم ناسوت که از تکوين روح و حلول آن در تن، سپس از قواي نفساني ، اعمال آنها و در پايان از عشق و عقل و وحدت عاشق و معشوق سخن مي گويد، اين رساله به نامهاي مختلف آمده است
(يادداشتهاي نسخه)