ماه من ار برافکند از رخ خود نقاب را / حسن و جمال او بود رونق آفتاب را / روي تو در نقاب و من هوش ز دست داده ام/ آه اگر برافکني از رخ خود نقاب را...
(آغاز)
... که بدهد آسمان بر باد هم بهرام و هم گورش/ شراب از دست جانان گيرو وصف روي ماهش کن... خجل از روي تو ماهش شوند از چهر پر نورش
(انجام)