"... اين درج دراز جواهر ژنهاني / شد جمع پي نثارشاه ثاني / موري برجم پاي ملخ برد وصفي / اين تحفه برد ببزم در مش خاني ... "
(آغاز)
".. دويم ملعوب اليه که آتش بدست گيرد و دستش نسوزد يکروز و شب يماني و صلايه بليغ نمايد / پس بستاند زهره گاو قدري زاج سفيد و قدري عصاره گل هميشه بهار آنرا بکوبد.."
(انجام)
خط:
نستعلیق
(نوع خط متن)
صفحهبندی:
۱۳برگ ؛ ۱۶
(تعداد سطرهای متن)
توصیف:
<رساله اي متوسط در علوم غريبه که به سال ۹۲۹ق به درخواست "درميش خان" حاکم هرات از روي "اسرار قاسمي" پدرش در ضمن دوازده باب نگاشته شده است>
(يادداشتهاي نسخه)
نسخه حاضر مقدمه اول را بطور کامل و مقدمه دوم را تا باب نهم در بر دارد و برگ اول افتاده است
(يادداشتهاي نسخه)
عناوين و خطوط و نشانيها شنگرف ، کناره صفحات وصالي شده است
(يادداشتهاي نسخه)
شناسگر:
C308F119-47E7-461E-85AC-451DB2F04F00
(Guide)
صفحهبندی:
۱۳برگ ؛ ۱۶
(تعداد سطرهای متن)
توصیف:
<رساله اي متوسط در علوم غريبه که به سال ۹۲۹ق به درخواست "درميش خان" حاکم هرات از روي "اسرار قاسمي" پدرش در ضمن دوازده باب نگاشته شده است>
(يادداشتهاي نسخه)