بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و صلى الله تعالى على سيدنا و نبينا ابى القاسم محمد و على آله الطيبين الطاهرين المعصومين لاسيما بقية الله في الارضين ارواحنا فداه و عجل الله تعالى فرجه الشريف.
فرمودند راجع به آیت الله بروجردی بعضی از اطلاعاتی که بنده دارم را عرض کنم.
سن ما جوری نبوده که استفاده علمی از محضر مبارک ایشان داشته باشیم ولی من ایشان را درک کردم و با مرحوم والدمان که درس ایشان شرکت میکردم در همان صبابت و بچگی و یادم هست مرحوم آیت الله بروجردی در درس این طور می فرمودند مرحوم آخوند می فرمود یعنی از کفایه نقل نمی کرد از درس نقل می کردند مرحوم آخوند می فرمود. ولکن از مرحوم والد و دیگران خصوصیاتی را شنیدیم که شاید بعضی را دیگران نشنیده باشند یا ندیده باشند از این جهت اداءاً لبعض حقوق آن بزرگوار می خواهم اینها را عرض کنم.
مجموعه عرایض بنده در سه محور است. یک مسئله جامعیت علمی ایشان است. دو حالت معنوی آن بزرگوار است.
سه مقام و جایگاه آن بزرگوار در مرجعیت و ولایت.
اما از نظر جایگاه علمی ایشان یکی از اساتید جامع بود، هم معقول و هم منقول. یعنی آدمی بود که فلسفه خوانده بود و به علوم عقلی وارد بود و مرحوم والد ما از مرحوم امام نقل می کردند که امام در این مباحث علم اصول ، اول علم اصول که یک بخشی از مباحث فلسفی مطرح می شود عرض ذاتی و غریب که به مناسبت تعریف علم اصول و تعریف علم و مسائل علم مطرح می شود امام فرمودند با این که امام خودش در فلسفه انسان برجسته ای بود ایشان فرمودند ما در این مباحث از آقای بروجردی استفاده کردیم و این نشان دهنده این بود که مرحوم بروجردی آدم متضلعی بوده است و من شنیدم که برخی از بزرگان فلسفه در همان زمان هایی که ایشان در بروجرد اقامت داشتند در تابستانها برای استفاده های مباحث عقلی و فلسفی خدمت ایشان می رسیدند.
در فقه هم روشن است ایشان از اساتید مهم فقه بودند و همچنین در علم رجال که از طراز اولها حساب می شوند و دارای مکتب خاص بودند ایشان تسلط خیلی بالایی داشتند. در علم اصول دارای افکار جدید و نوی بودند. مرحوم والد ما نقل می فرمودند این اواخر که ایشان اصول را تعطیل فرموده بودند بعضی از دوستان خدمت ایشان پیشنهاد کردند. ظاهرا چون ایشان استصحاب را نفرمودند ولذا در تقریرات درس ایشان که در قم درس فرمودند مبحث استصحاب را ندارد حضرت آقای بروجردی فرمودند من در استصحاب حرفها دارم ولكن مسئله ناتوانی و پیری که پیش آمده است توان درس نیست و الا در مباحث استصحاب حرفها دارم یعنی حرفهای نو و جدید. جهات علمی ایشان که روشن است و بزرگانی که تلامذه ایشان هستند و اثر علمی ایشان یک نقطه عطفی در حوزه علمیه بوده که ایشان به قم مشرف می شوند و مایه برکات زیادی من جمله برکات علمی است و خیلی از اساتیدی که الآن داریم پرورش یافتگان همان زمان است.
حالت معنوی آیت الله بروجردی
حالت معنوی ایشان هم خیلی برجسته است که یک کسی در علم آن طور باشد در ریاست هم این طور باشد اما این حالت معنوی برای او باقیمانده باشد آن ارتباط با خدای متعال انس با خدای متعال انس با اهل بیت علیهم السلام این هم در ایشان خیلی برجسته بود. در این رابطه برخی داستانها هست که من عرض می کنم مرحوم والد ما نقل می کردند و ما از ایشان شنیدیم مرحوم آقای بروجردی قم مشرف می شوند همان روز اول که بزرگان پیشواز ایشان می روند و ایشان به منزل آقای آقازاده تشریف می آورند که در همین کوچه موسسه در راه حق است منزل اولی منزل مرحوم آقازاده بود و ایشان اینجا وارد میشوند نماز مغرب و عشاء را اقامه می فرمایند مرحوم امام هم از کسانی بودند که به ایشان اقتدا می کنند خود امام یک انسان ویژه ای بودند در مباحث عرفانی و معنوی و ... ، وقتی نماز مغرب تمام شد امام به کناریشان گفتند چه نمازی بود؟ از بس این نماز با طمأنینه و با حال و با حضور در درگاه خدای متعال به شکلی برگزار شده بود که موجب اعجاب امام شده بود. یکی از بزرگانی که گاهی با مرحوم بروجردی در اشنوه که تابستان آنجا می رفتند همراه می شدند ایشان خودش نقل کردند که گاهی من همراه آقا بودم صبحها خودشان که در اندرون نماز می خواندند صدایشان به جایی که ما بودیم می رسید گفت وقتی ایشان شروع می کردند در نماز صبح قل اعوذ برب الفلق می خواندند گفت مو به بدن من راست میشد این برای این که از یک نیت خالص و یک معرفت بالا وقتی قرائت نشأت میگرفت این جور تأثیر می گذاشت. این خصوصیت به مناسبتی داخل پرانتز می گویم مــا سـی چهل سال منزل ما کوچه حرم نما و آبشار بود آنجا حمامی که می رفتیم در کوچه علی ،انگوری، حمام مردانه ای بود دلاکی که آنجا بود یکی از دلاکهای آن حمام می گفت من در سابق در حمامی که کار می کردم مرحوم آیت الله شیخ عبد الکریم حائری می آمد و ایشان هم نقل می کردند من همینجور که کیسه پشت آقا می کشیدم ایشان ذکر می گفت لا اله الا الله همین ذکر که می گفت مو به بدن من راست میشد اینها یک انقطاعی دارند الی الله تبارک و تعالى. شاید از مرحوم والد شنیدم که ایشان می فرمود در همان سفری که مرحوم آیت الله بروجردی به حسب نذری که کرده بودند بعد از این که قم آمدند می خواستند مشهد مشرف شوند که در آن سفر بزرگانی ایشان را همراهی می کنند من جمله حضرت امام ، مرحوم ایت الله شیخ مرتضی حائری برای تجلیل ایشان همراهشان شدند آیت الله بروجردی در مشهد، قهرا یک برنامه ریزی برای ملاقاتهایشان شده است ایشان حرم مشرف میشوند خدمت ایشان گفته شده بود که ساعت نه مثلا بناست فلان ملاقات باشد بعدش فلان چیز دیدند ایشان هفت صبح حرم رفتند از نه گذشت، ده گذشت از حرم بیرون نیامدند خدمت ایشان گفتند ، جواب دادند من که حرم می روم از خود بیخود می شوم همه چیز یادم می رود این جذبه امام رضا سلام الله علیه و حضور در محضرشان یک درک بالایی است و انس بالایی می خواهد که کأنه ماسوی را فراموش میکند برنامه های ریخته شده را فراموش می کند. این حالت معنوی بالایی است که آدم نه احساس خستگی میکند و همه چیز را فراموش می کند و بخاطر یک جذبه خاصی است که معلول فهم بالایی است و امثال این جریانات که راجع به ایشان نقل شده است.
در حالات معنوی ایشان و این که در کلمات هم هست که ایشان از افرادی بود که معاد باورش آمده بود فلذا در تمام دوران زندگی و افعالشان این مسأله در نظر ایشان بود فلذا ایشان از چهره مبارکش حالت ناراحتی دیده می شد عرض میشد چرا؟ می فرمود برای ،آخرت می گفتند شما این همه خدمات دارید ؟ ... ایشان می فرمودند ان الناقد بصير بصير، اینها مجموعه هایی است که ارزش انسان را بالا می برد که خدا کند در حوزه های علمیه این نمونه ها فراوان باشد جاذبه حوزه در کنار ،علمش به اینها بیشتر است.
مرجعیت و ولایت ایشان در امور
اینجا هم برخی داستانها هست که نشان می دهد که فوق یک مرجعیت عادی برای ایشان بوده است من جمله یک وقت مرحوم آیت الله شیخ محسن حرم پناهی که از شاگردان بروجردی بودند و در قم در نوشتن جامع احادیث هم مشارکت داشتند ایشان یک وقت منزل مرحوم والد ما تشریف آوردند و من هم نشسته بودم ایشان فرمود ابوالزوجه ما از مریدان سرسخت مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی بود مرحوم سیدابوالحسن در آخر عمر شریفشان که بیمار طولانی داشتند و اینها از سلامتی پیدا کردنشان مأیوس شده بودند ایشان یعنی ابوالزوجه مرحوم آیت الله حرم پناهی در بیمارستان خدمتشان مشرف می شود و میفرماید بعد از شما ما به کی مراجعه کنیم اقا سید ابوالحسن دست به عمامه شان می زنند می فرمایند من مأمور حفظ این بودم و آقای سید حسین بروجردی مأمور نشر اسلام است این که ایشان فرمودند من مأمور حفظ عمامه بودم داستانی دارد که مرحوم آیت الله حائری در کتاب سر دلبران نوشتند که زمان رضا خان علیه ما عليه ، عمامه ها را برمی داشت و می خواست حوزه ها را از بین ببرد فقط کسانی که اجازه اجتهاد داشتند. مرحوم سیدابوالحسن به بسیاری از افراد برای این که حفظ حوزه شود اجازه اجتهاد داد که حتی بعضی از فضلای آن زمان که بعدا از مراجع شدند که نام نمی برم خدمت ایشان می روند و به ایشان اعتراض میکنند که این اجازههای ایشان موجب وهن است و آن معلوم است مجتهد نیستند آقای سیدابوالحسن بلند می شوند یکی از طاقچه های بلند که دسترس بچه ها نباشد - نامه ای می آورند که این دستور حضرت است که اجازه اجتهاد برای حوزه ها بده و البته بعد از این که غائله تمام شد که از تاریخ فلان تا فلان اجازه اجتهادهایی که دادم اینها معتبر نیست ایشان فرموده بودند من دستور داشتم حفظ شاکله روحانیت بکنم ولی اقاسید حسین بروجردی مأمور نشر اسلام است و او اولین کسی بود که نظری به خارج کرد و در هامبورگ و ... توسعه ای که دادند بر اساس مأموریت بود. این غیر از مرجعیتی است که به طور عمومی پیدا می شود از باب این که مراجعه مردم عوام به یک عالم یا ادله عامه ای که وجود دارد این یک مرجعیت كأنه نصب خاص و مأموریت ویژه به ایشان است. از جریانات دیگر که مرجعیت ویژه بودن ایشان را تقویت میکند داستانی است که مرحوم ابوی ما نقل می کردند که مرحوم شیخ مرتضی انصاری که خودش
از اساتید حوزه بود و یک کتابی را خدمت آقای بروجردی آورده بود که این کتاب در ترکه مرحوم شیخ عبد الكريم هست که ما نمی دانیم مال ایشان است یا نه؟ مجهول المالک است و خواستند از آقای بروجردی به عنوان حاکم شرع در مورد این کتاب کسب تکلیف کنند، خدمت آقای شیخ مرتضی گفتند شما خودتان مجتهدید برای چه به ایشان مراجعه می کنید؟ ایشان جواب دادند آقای بروجردی جوری عمل می کنند که کأنه یک ولایت خاصی به ایشان تفویض شده است آن طور با طمأنینه و با قطع و یقین عمل می کند که کأنه خود حضرت به ایشان ولایت داده و فرموده این کارها را بکن و این غیر از این است که فقیهی از ادله و ولایت فقیه در امور حسبیه عمل می کند و اثبات ولایت برای خودش و فقها می کند و ایشان با قدرت عمل می کند که کانه پشتوانه دیگری دارد و از این جهت خدمت ایشان آمدم. بعض قرائن دیگر مثلا قضیه آقای اشکانی که در قم بود که معروف شده بود که ایشان خدمت حضرت مشرف شدند که داستانش در کتاب سر دلبران آقای حائری نوشتند داستان دیگری از مرحوم آیت الله حرم پناهی هم هست که آقای حرم پناهی در همان سن نوجوانی پدرشان را از دست می دهند و قهرا ایشان یتیم بود ولی ایشان رشد علمی می کنند و از شاگردان آقای بروجردی بودند ظاهرا یکی از دوستان مرحوم والد ایشان به حال آقای حرم پناهی دلسوزی می کرده و یک شبی ظاهرا آن شخص حضرت صاحب الامر را در خواب می بیند و خدمت حضرت برای اقای حرم پناهی شفاعت می کند و می گوید ایشان طلبه فاضل است و پدرش از دنیا رفته است و هنوز
ازدواج نکرده است عنایتی بفرمایید. حضرت می فرمایند ایشان می فرماید اعیانی باشد ایشان می فرماید واقعا هم من می خواستم اعیانی باشد. آن آقا گفت من خدمت آقای بروجردی رفتم و گفتم شما که آقای حرم پناهی را می شناسید پدرش فوت شده و می خواهد ازدواج کند دستش به جایی بند نیست آقا گفت ایشان می خواهد اعیانی باشد یعنی همان حرفی که از حضرت شنیدم از آقای بروجردی شنیدم اینها نشان می دهد که یک ویژگی خاص و عنایت ویژه ای از طرف حضرت نسبت به این بزرگوار بود. این داستانها و برخی داستانها نشان می دهد که مرجعیت ایشان و ولایت ایشان کانه از یک پشتوانه والاتری نسبت به این امور برخوردار بوده است. ان شاء الله در حوزه های علمیه از این جور فقها قرار بدهد و آن بزرگوار را با اولیای اسلام محشور بفرماید.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته