"مرزمين و آسمانرا نيست جز لک خالقي / خلق مخلوقند و تو خالق و هم لا يخلقون / حافظ و ناصر تويي مر بندگان خويش را / کيست جز تو حافظ و ناصر و هم لا ينصرون..."
(آغاز)
"... در ازل رفتنت تقدير ز عشقت بر سرم / جز رضا دادن نگا راحيله تقدير چيست / اي سنايي چون مقصر نيستي در عشق او / در وفا و عهد او چندي ترا تقصير چيست"
(انجام)
"مرزمين و آسمانرا نيست جز لک خالقي / خلق مخلوقند و تو خالق و هم لا يخلقون / حافظ و ناصر تويي مر بندگان خويش را / کيست جز تو حافظ و ناصر و هم لا ينصرون..."
(آغاز)
"... در ازل رفتنت تقدير ز عشقت بر سرم / جز رضا دادن نگا راحيله تقدير چيست / اي سنايي چون مقصر نيستي در عشق او / در وفا و عهد او چندي ترا تقصير چيست"
(انجام)
